یک دم آسودگی

بیاییم برای یک لحظه هم شده ناخوشی های دنیا رو رها کنیم

یک دم آسودگی

بیاییم برای یک لحظه هم شده ناخوشی های دنیا رو رها کنیم

یک دم آسودگی

ما به روی دوستان از بوستان آسوده ایم
گر بهار آید گر باد خزان آسوده ایم
سعدی

آخرین نظرات

شاید باید خیلی وقت پیش این کار رو انجام میدادم  چون مدت خیلی طولانی هست که هیچ پستی نگذاشتم اما فکر می کردم بازم بتونم برگردم و این فکر مانع از این میشد که با شما خداحافظی کنم. دوست دارم بدونید که زمانی که این وبلاگ رو درست کردم حال روحی مناسبی نداشتم اما حضور در این فضا، ارتباط صمیمانه با شما و خوندن پست ها با قلم های زیباتون بسیار بهم کمک کرد که از اون حال و هوا بیرون بیام و بتونم خودمو پیدا کنم دوستان و دنبال کننده های عزیزم بسیار بسیار ممنونم که در این مدت منو همراهی کردید 💐💐 🙏🙏

روزگارتون رنگی و خوش 💛🧡❤️💜💙💚

 

  • ۰۱ آذر ۰۰ ، ۱۵:۵۶
  • دختر پاییزی

 "Sabre Dance" قطعه ای از یک باله به نام گایانه "Gayane" ست که هنرمند ارمنستانی آرام خاچاتوریان اون رو آهنگسازی کرده

دریافت
حجم: 12.4 مگابایت

🟣🔵🟢🟡🟠🔴

داستان باله "Gayane" درباره زن جوان ارمنی به نام گایانه است که در یک مزرعه پنبه کار می کند. همه کسانی که به همراه گایانه در این مزرعه کار می کنند راضی و خوشنودند به جز شوهر گایانه، گیکو که مردی الکلی و تنبل است. گیکو به همراه چند قاچاقچی به خانه می آید آن ها مقداری پول دزدیدند قرار ست که آن را بین خودشان تقسیم کنند و بعد مزرعه پنبه را به آتش بکشند و فرار کنند. گایانه متوجه نقشه شوهر و رفقایش می شود و بعد از رفتن قاقچیان، بر سر این موضوع با همسرش بحث می کند. دعوا بین آنها بالا می گیرد و گیکو، گایانه را در یک اتاق حبس می کند و از خانه می گریزد. گیکو و قاقچیان در سر راهشان در یک منطقه کردنشین به آرمن برخورد می کنند و از او مسیرشان را می پرسند. آرمن که به موضوع مشکوک شده 3 جوان کرد را می فرستد که یک افسر به نام کازاکوف را خبر کنند. کازاکوف به موقع می رسد و 3 تا قاچاقچی را دستگیر می کند اما گیکو موفق به فرار می شود و در بین راه، گایانه (که توانسته از اتاق فرار کند) او را پیدا می کند و تلاش می کند او را از این کار منصرف کند اما گیکو، گایانه را به کشتن فرزندشان تهدید می کند و او را با چاقو زخمی می کند...کازاکوف با شنیدن فریاد گایانه سر می رسد و گیگو را دستگیر می کند و او را به قانون می سپارد کازاکوف برای بهبودی گایانه از هیچ کوششی دریغ نمی کند و این باعث ایجاد عشق بین این دو می شود و در نهایت باله با رقص های محلی شاد 3 عروسی : کازاکوف و گایانه، آرمن با عایشه (یک دختر کرد)، کارن و نونه، به پایان می رسد.    

  • دختر پاییزی

  بدون شرح

+ ببخشید اگه کیفیتش زیاد خوب نیست

   🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

 

     موسیقی بی نظیر از بخش پایانی فیلم مادر                آهنگساز : ارسلان کامکار

دریافت
حجم: 1.51 مگابایت
++ روز زن و مادر مبارک 💐

+++ خیلی دلم برای مادر علی انصاریان سوخت. خدا بهش صبر بده

  • دختر پاییزی

 میان سکوت و سوزِ سرمای این زمستان سرد

 جای تو بس خالی می نماید ای برف

 پر نقش و نگار بلورین دانه های تو

 کیست که نشود با یاد آن دلتنگ

 دانم که دل نازک تو می شود آب

 چون نشینی بر دامن سخت سنگ

 لیک کس نتواند پر کند جای تو را

 برای شاخه های لخت درختان بی برگ

 بیش از این دگر نمانده جای درنگ

 بیا که بی تو ندارد زمستان رنگ

                                       دختر پاییزی

  • دختر پاییزی

قسمت 1، قسمت 2 ، قسمت 3

... خود پسره به زبان اومد: من پسر فلان پادشاه هستم، ما هفت برادریم و برای هر کدام هم قصر مخصوصی پدرمان ساخته. خیال داشت برای من عروسی بگیره که گرفتار این دیو شدم. دخترا پرسیدند: چطور؟ چرا؟

گفت: یه شب من تو قصر خوابیده بودم، قصر من هفت در داشت و دم هر دری یه قراول با شمشیر کشیده ایستاده بود، اتفاقا قراول هفتم خوابش گرفت، شمشیرش رو گذاشت زیر سرش و خوابید. تا خوابش برد، دیوه اومد تو، و منو گرفت و روی شاخش گذاشت و آورد اینجا. نرسیده تازیانه را کشید به جون من، حالا نزن کی بزن. گفتم: چرا می زنی؟ گفت: برای اینکه در طالع من نوشته که کشتن من به دست توست و من باید تو رو نگه دارم و آن روز عوض اینکه تو مرا بکشی من تو رو بکشم. بعد هم، مرا طلسم کرد و با این زنجیر بست و به صورت سگ درآورد.

  • دختر پاییزی

قسمت 1 و قسمت 2

...دیو از شاخش دسته کلیدی در آورد و رفت به سراغ اتاقها. دونه دونه اتاق ها رو وا کرد و نشون نمکی داد. نمکی از دیدن اتاقها چشمش سیاهی رفت. چیزهایی دید که هیچ وقت خیال نمی کرد به خواب هم ببینه. از جواهرات، از لباس های زربفت، از سکه های طلا و نقره، از گردن بند و زینت های زنانه، حتی یکی دو اتاق هم پر بود از خوراکی و آذوقه.

  • دختر پاییزی

 

 در قسمت 1 دیدیم که بر اثر بی توجهی نمکی به قفل کردن در، دیو وارد خونه میشه

....

مادر نمکی گفت: گیست رو ببرند نمکی، خونت رو بریزند نمکی، به تخت نمونی نمکی، به بخت بسوزی نمکی، شیش در رو بستی نمکی، یه در رو نبستی نمکی. زود باش! برو در اتاق پنج دری رو برای دیوه وا کن! نمکی با ترس و لرز از جاش پا شد و رفت در اتاق پنج دری رو وا کرد، دیو رو برد توی اتاق و زود اومد توی جاش خوابید. باز دیو صداش رو بلند کرد: هی بر شما، هو بر شما، کفش دریده بر شما، مهمون رسیده بر شما، خانی ندارد بر شما، نانی ندارد بر شما؟

  • دختر پاییزی

خب امشب می خوام یه قصه براتون تعریف کنم .داستان نمکی رو مادرم وقتی بچه بودم برام تعریف می کرد : "یه روز یه دختری بود اسمش نمکی بود..نمکی با مادرش توی خونشون که هفت تا در داشت زندگی می کردند ...  " راستش مادرم چون بچه بودم داستان رو کامل تعریف نمی کرد 😐 برای این که نترسم آقا دیو رو آقا دزده معرفی کرده بود به خاطر همین تو عالم بچگی همیشه برای من سوال بود چرا نمکی و مادرش وقتی دزد اومده خونشون به جای این که زنگ بزنند پلیس، از دزده پذیرایی می کردند؟؟🤔... حالا بعد از سال ها قصه اصلی رو پیدا کردم و خوندم و خوشم اومد گفتم برای شما هم بذارم😊

  • دختر پاییزی

قبول دارید که بعضی از نقاشی ها باهامون حرف می زنن؟ بعضی از نقاش ها چنان هنرمندانه اشیا، طبیعت و انسان ها رو به تصویر می کشند که به نظر میاد واقعی اند!...خب کتابی که می خوام امروز معرفی کنم در رابطه با نقاش و نقاشیه... یه داستان به شدت جذاب، خلاقانه و میخکوب کننده !!! 

  • دختر پاییزی

Antonio Vivaldi - Concerto No. 4 in F minor, Op. 8, Winter, Allegro non molto

دریافت
حجم: 4.86 مگابایت

  • دختر پاییزی